داستان اسداله/ پسر تاجری که هم دختر عمویش را گرفت، هم دختر پادشاه را

دو تاجر بودند که با هم صیغه بردارى خوانده بودند. یکى از آنها یک پسر داشت ولى دیگرى فرزندى نداشت. برادرى که پسر داشت به آن یکى گفت: یک کارى بکن که دختردار شوى تا من او را براى پسرم بگیرم. برادر گفت: تو دعائى کن خدا به‌من دخترى بدهد.... برادر، شب جمعه رفت نذر و دعائى کرد. پس از مدتى زن آن برادر دخترى زائید. ناف دختر را به اسم پسر بریدند. سه ماه گذشت. پسر که هفت ساله بود، عید ماه رمضان را مادرش یک جفت گوشواره خواست تا براى نامزدش ببرد. مادر گفت: حالا زود است و من هم گوشواره ندارم. پدر که به خانه آمد، پسر قصد خود را گفت. او هم مقدارى کیک خرید و به‌دست پسر داد. پسر براى عیددیدنى به خانهٔ عمویش رفت.

  ۱۴۰۴/۰۶/۰۹     0    16.1k   زمان مطالعه: 1 دقیقه
داستان اسداله/ پسر تاجری که هم دختر عمویش را گرفت، هم دختر پادشاه را

به گزارش سهندخبر به نقل از خبرفوری،

دو تاجر بودند که با هم صیغه بردارى خوانده بودند. یکى از آنها یک پسر داشت ولى دیگرى فرزندى نداشت. برادرى که پسر داشت به آن یکى گفت: یک کارى بکن که دختردار شوى تا من او را براى پسرم بگیرم. برادر گفت: تو دعائى کن خدا به‌من دخترى بدهد....

برادر، شب جمعه رفت نذر و دعائى کرد. پس از مدتى زن آن برادر دخترى زائید. ناف دختر را به اسم پسر بریدند. سه ماه گذشت.

پسر که هفت ساله بود، عید ماه رمضان را مادرش یک جفت گوشواره خواست تا براى نامزدش ببرد. مادر گفت: حالا زود است و من هم گوشواره ندارم. پدر که به خانه آمد، پسر قصد خود را گفت. او هم مقدارى کیک خرید و به‌دست پسر داد. پسر براى عیددیدنى به خانهٔ عمویش رفت.

شناسه خبر: 72962391
مرتضی شاهدی فر مدیر مسئول و صاحب امتیاز پایگاه سهند خبر