«بمبی در کابین»؛ حماسه سرلشکر خلبان شهید عباس دوران

 سی‌ام تیر ۱۳۶۱ سالروز شهادت یکی از خلبانان شکاری نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و همچنین اسارت یک‌خلبان دیگر است. سحرگاه این‌روز بود که عباس دوران خلبان فانتوم F۴ در بغداد به شهادت رسید و کابین عقبش منصور کاظمیان نیز اسیر شد و چندسال بعد با آزادگان جنگ تحمیلی به میهن بازگشت. درباره عباس دوران و شهادتش نقل اشتباهی وجود دارد و بسیاری از مردم به‌واسطه تولید فیلم سینمایی «خلبان» و دیگر آثار تصویری و مکتوبی که درباره این‌شهید منتشر شده‌اند، تصور می‌کنند شهید دوران در لحظات آخر هواپیمای خود را به هتل الرشید در بغداد کوبیده است. با وجود این‌که دوران حاضر به ترک هواپیما و اجکت نبود، اما هواپیمایش را نیز به جایی نکوبیده و به‌دلیل سقوط در میدانی در اطراف بغداد، به شهادت رسید. هواپیمایش نیز به‌دلیل رها نکردن بمب‌ها، دارای مهمات بود و آتش عظیمی در بغداد به پا کرد؛ آتشی که همراه با آتش بمباران موفق پالایشگاه الدوره توسط خلبان فانتوم دیگر، امیرْ محمود اسکندری باعث لغو برگزاری کنفرانس سران عدم تعهد در بغداد شد و موفقیت ایران در میدان دیپلماسی، توسط خلبانان ارتش به دست آمد. یکی از کتاب‌های قدیمی درباره عباس دوران، «بمبی در کابین» است که به‌قلم سیدحکمت قاضی میرسعید نوشته شده و چندسال گذشته ویرایش جدیدی از آن توسط نشر صریر ناشر اثر به بازار عرضه شد. این‌کتاب سال ۱۳۸۸ چاپ شده بود و سال ۱۴۰۲ به چاپ ششم رسید. «بمبی در کابین؛ حماسه سرلشکر خلبان شهید عباس دوران» درباره همین ماجرا نوشته شده و از نظر فرم و ساختار، رمان – زندگینامه است. چون نویسنده در آن هم از مستندات استفاده کرده و هم در لحظاتی خود را جای شهید دوران در کابین اف‌چهار گذاشته و تخیل کرده است. سید حکمت قاضی میرسعید می‌گوید کتابش شرح حال کوتاه و پرنکته‌ای از دفتر خاطرات شهید دوران است و تحقیق و پژوهشش پس از آن‌که نوشتن کتاب به او واگذار شده، سختی‌ها و مرارت‌هایی داشته است. چون ۴۰ سال از شهادت، خلبان موردنظر می‌گذشته و تعدادی از راویان آن‌دوران شهید شده و تعدادی هم با تنی خسته و رنجور از آن‌روزها، زندگی را می‌گذرانند. قاضی میرسعید، از اسناد و بایگانی معاونت عملیات نیروی هوایی هم استفاده کرده و کتاب را نوشته است. در مقدمه کتاب و معرفی کوتاه شهید دوران، به این‌نکته هم اشاره شده که زمانی که اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد، دوران اولین‌خلبانی بود که آمادگی‌اش را برای نبرد با صهیونیست‌های اشغالگر اعلام کرد. متن کتاب این‌گونه شروع می‌شود: دقایق پایانی آخرین ست بازی والیبال است. بچه‌ها بازی سخت و نفس‌گیری را پشت سر گذاشته‌اند؛ شش‌تن از دانشجویان خلبانی ایرانی در مقابل شش‌تن از دانشجویان خلبانی غیرایرانی و آمریکایی از ملیت‌های مختلف. نویسنده با رفت و برگشت به لحظات آخر شهید دوران در کابین اف‌چهار و همچنین استفاده از قطعاتی از دفتر پرواز و خاطراتش، مستند و داستان را در «بمبی در کابین» تلفیق کرده و متن خود را ساخته است. نباید فراموش کرد که عباس دوران، پیش از آن‌که دوران شود، به‌عنوان یکی از خلبانان پایگاه ششم شکاری بوشهر، در جنگ با ناوچه‌های نیروی دریایی عراق نقشی اساسی ایفا کرده و به‌قول دوستانش کوسه دریاها بود. ازجمله خلبان‌های بوشهر که نمی‌توان نامشان را با دوران نیاورد، باید به علیرضا یاسینی، منوچهر محققی، حسین نظری، اکبر توانگریان و... اشاره کرد که در شروع جنگ به‌عنوان کابین جلوی فانتوم در این‌ پایگاه پرواز می‌کردند. سید حکمت قاضی میرسعید به این بخش از کارنامه جنگ شهید دوران نیز اشاره کرده و در متن مخلوق خود هم از خاطرات دوران در بوشهر استفاده کرده، هم از روایت دوستانش و هم فرازهایی که خود با تخیل و استفاده از داستان‌نویسی نوشته است. در فرازی از این‌کتاب می‌خوانیم: شکاری‌بمب‌افکن‌ها با سرعت صوت آسمان دشمن را می‌شکافتند و به‌سوی هدف از قبل تعیین‌شده پیش می‌رفتند. آنها در سکوت کامل رادیویی و تنها با علائم قراردادی، یکدیگر را در جریان امور پرواز قرار می‌دادند اما با کشف آنان به‌وسیله دشمن و به صدا درآمدن آژیر وضعیت قرمز در بغداد، لزومی به مخفی‌ماندن نبود. بنابراین عباس دکمه رادیو را فشرد و گفت: «شماره ۲، اگر درست آمده باشیم، تا دقایقی دیگر برطبق نقطه‌نشان‌های موجود باید روی هدف باشیم.» زمان به سرعت می‌گذشت. آنان به هیچ‌چیز جز هدف نمی‌اندیشیدند. قلب‌ها به‌شدت می‌تپید و هیجان به اوج خود رسیده بود. قلب‌هایشان انگار می‌خواست از قفسه سینه بیرون بزند. سرعت در نهایت اوج و ارتفاع از زمین بسیار اندک بود. به‌طوری که هرلحظه خطر برخورد با زمین تهدیدشان می‌کرد و از درون کابین هواپیما دره‌های عمیق، کوه‌های توسری خورده و جنگل‌های پردرخت با سرعت برق و باد از زیر پایشان فرار می‌کردند. دلش می‌خواست هرچه زودتر مسیر تمام شود و پالایشگاه دشمن را بمباران کند. به خاطر هیجان بیش از حد دهانش خشک شده بود. بقایای پیکر شهید عباس دوران سال ۱۳۸۱ به میهن برگشت و پس از وداع همسرش با چندتکه استخوانی که به‌عنوان پیکر این‌شهید نشانش دادند، در مزاری در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد. 

  ۱۴۰۴/۰۵/۰۲     0    4.6k   زمان مطالعه: 5 دقیقه
«بمبی در کابین»؛ حماسه سرلشکر خلبان شهید عباس دوران

به گزارش سهندخبر به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت اله خامنه ای،
 سی‌ام تیر ۱۳۶۱ سالروز شهادت یکی از خلبانان شکاری نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و همچنین اسارت یک‌خلبان دیگر است. سحرگاه این‌روز بود که عباس دوران خلبان فانتوم در بغداد به شهادت رسید و کابین عقبش منصور کاظمیان نیز اسیر شد و چندسال بعد با آزادگان جنگ تحمیلی به میهن بازگشت.

درباره عباس دوران و شهادتش نقل اشتباهی وجود دارد و بسیاری از مردم به‌واسطه تولید فیلم سینمایی «خلبان» و دیگر آثار تصویری و مکتوبی که درباره این‌شهید منتشر شده‌اند، تصور می‌کنند شهید دوران در لحظات آخر هواپیمای خود را به هتل الرشید در بغداد کوبیده است. با وجود این‌که دوران حاضر به ترک هواپیما و اجکت نبود، اما هواپیمایش را نیز به جایی نکوبیده و به‌دلیل سقوط در میدانی در اطراف بغداد، به شهادت رسید. هواپیمایش نیز به‌دلیل رها نکردن بمب‌ها، دارای مهمات بود و آتش عظیمی در بغداد به پا کرد؛ آتشی که همراه با آتش بمباران موفق پالایشگاه الدوره توسط خلبان فانتوم دیگر، امیرْ محمود اسکندری باعث لغو برگزاری کنفرانس سران عدم تعهد در بغداد شد و موفقیت ایران در میدان دیپلماسی، توسط خلبانان ارتش به دست آمد.

یکی از کتاب‌های قدیمی درباره عباس دوران، «بمبی در کابین» است که به‌قلم سیدحکمت قاضی میرسعید نوشته شده و چندسال گذشته ویرایش جدیدی از آن توسط نشر صریر ناشر اثر به بازار عرضه شد. این‌کتاب سال ۱۳۸۸ چاپ شده بود و سال ۱۴۰۲ به چاپ ششم رسید.

«بمبی در کابین؛ حماسه سرلشکر خلبان شهید عباس دوران» درباره همین ماجرا نوشته شده و از نظر فرم و ساختار، رمان – زندگینامه است. چون نویسنده در آن هم از مستندات استفاده کرده و هم در لحظاتی خود را جای شهید دوران در کابین اف‌چهار گذاشته و تخیل کرده است.

سید حکمت قاضی میرسعید می‌گوید کتابش شرح حال کوتاه و پرنکته‌ای از دفتر خاطرات شهید دوران است و تحقیق و پژوهشش پس از آن‌که نوشتن کتاب به او واگذار شده، سختی‌ها و مرارت‌هایی داشته است. چون ۴۰ سال از شهادت، خلبان موردنظر می‌گذشته و تعدادی از راویان آن‌دوران شهید شده و تعدادی هم با تنی خسته و رنجور از آن‌روزها، زندگی را می‌گذرانند. قاضی میرسعید، از اسناد و بایگانی معاونت عملیات نیروی هوایی هم استفاده کرده و کتاب را نوشته است. در مقدمه کتاب و معرفی کوتاه شهید دوران، به این‌نکته هم اشاره شده که زمانی که اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد، دوران اولین‌خلبانی بود که آمادگی‌اش را برای نبرد با صهیونیست‌های اشغالگر اعلام کرد.

متن کتاب این‌گونه شروع می‌شود: دقایق پایانی آخرین ست بازی والیبال است. بچه‌ها بازی سخت و نفس‌گیری را پشت سر گذاشته‌اند؛ شش‌تن از دانشجویان خلبانی ایرانی در مقابل شش‌تن از دانشجویان خلبانی غیرایرانی و آمریکایی از ملیت‌های مختلف.

نویسنده با رفت و برگشت به لحظات آخر شهید دوران در کابین اف‌چهار و همچنین استفاده از قطعاتی از دفتر پرواز و خاطراتش، مستند و داستان را در «بمبی در کابین» تلفیق کرده و متن خود را ساخته است.

نباید فراموش کرد که عباس دوران، پیش از آن‌که دوران شود، به‌عنوان یکی از خلبانان پایگاه ششم شکاری بوشهر، در جنگ با ناوچه‌های نیروی دریایی عراق نقشی اساسی ایفا کرده و به‌قول دوستانش کوسه دریاها بود. ازجمله خلبان‌های بوشهر که نمی‌توان نامشان را با دوران نیاورد، باید به علیرضا یاسینی، منوچهر محققی، حسین نظری، اکبر توانگریان و... اشاره کرد که در شروع جنگ به‌عنوان کابین جلوی فانتوم در این‌ پایگاه پرواز می‌کردند. سید حکمت قاضی میرسعید به این بخش از کارنامه جنگ شهید دوران نیز اشاره کرده و در متن مخلوق خود هم از خاطرات دوران در بوشهر استفاده کرده، هم از روایت دوستانش و هم فرازهایی که خود با تخیل و استفاده از داستان‌نویسی نوشته است.
در فرازی از این‌کتاب می‌خوانیم: شکاری‌بمب‌افکن‌ها با سرعت صوت آسمان دشمن را می‌شکافتند و به‌سوی هدف از قبل تعیین‌شده پیش می‌رفتند. آنها در سکوت کامل رادیویی و تنها با علائم قراردادی، یکدیگر را در جریان امور پرواز قرار می‌دادند اما با کشف آنان به‌وسیله دشمن و به صدا درآمدن آژیر وضعیت قرمز در بغداد، لزومی به مخفی‌ماندن نبود. بنابراین عباس دکمه رادیو را فشرد و گفت: «شماره ۲، اگر درست آمده باشیم، تا دقایقی دیگر برطبق نقطه‌نشان‌های موجود باید روی هدف باشیم.»

زمان به سرعت می‌گذشت. آنان به هیچ‌چیز جز هدف نمی‌اندیشیدند. قلب‌ها به‌شدت می‌تپید و هیجان به اوج خود رسیده بود. قلب‌هایشان انگار می‌خواست از قفسه سینه بیرون بزند. سرعت در نهایت اوج و ارتفاع از زمین بسیار اندک بود. به‌طوری که هرلحظه خطر برخورد با زمین تهدیدشان می‌کرد و از درون کابین هواپیما دره‌های عمیق، کوه‌های توسری خورده و جنگل‌های پردرخت با سرعت برق و باد از زیر پایشان فرار می‌کردند. دلش می‌خواست هرچه زودتر مسیر تمام شود و پالایشگاه دشمن را بمباران کند. به خاطر هیجان بیش از حد دهانش خشک شده بود.

بقایای پیکر شهید عباس دوران سال ۱۳۸۱ به میهن برگشت و پس از وداع همسرش با چندتکه استخوانی که به‌عنوان پیکر این‌شهید نشانش دادند، در مزاری در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد. 

شناسه خبر: 90565167
مرتضی شاهدی فر مدیر مسئول و صاحب امتیاز پایگاه سهند خبر