رابطه سیاه بقال محل با زن متاهل/ فیلم سیاه زن جوان را به خودکشی کشاند
از بی توجهی های همسرم خسته شده بودم او بداخلاق بود و مدام مرا سرزنش میکرد هیج وقت محبتی ازاو ندیدم و بعد از ۲۵ سال زندگی مشترک وقتی با بقال محله دوست شدم زندگی ام سیاه شد و تصمیم گرفتن خودکشی کنم. فریبا زنی 41 ساله است که با صورتی برافروخته وارد کلانتری شد و مشکلش را اینگونه بیان کرد : در خانه پدرم هیچ وقت پدرم رفتار خوبی بامن نداشت. ۱۷ساله بودم که مرا بدون اینکه نظر من اهمیتی داشته باشد مرا به زور به عقد ایرج درآوردند او ۱۵سال ازمن بزرگ تر بود هیج علاقه ای به او نداشتم بیشتر روزهای زندگی با ایرج نه تنها به نیازهای من توجهی نداشت بلکه مدام مرا سرزنش میکرد وقتی بچه دار شدم هم هیچ تغییری نکرد ومن محبور بودم به خاطر دو فرزندم زندگی را ادامه بدهم .... بیشتر خرید خانه برعهده خودم بود در رفت و آمدهایی که به بقالی محل داشتم با مسعود دوست شدم او شماره ام را داشت و گاهی به من زنگ میزد کم کم این زنگ زدن ها زیاد شد تا جایی که او مرا به خلوتگاه خودش برد و با خوراندن مشروب مرا مدهوش کرد ....

به گزارش سهندخبر به نقل از ،
از بی توجهی های همسرم خسته شده بودم او بداخلاق بود و مدام مرا سرزنش میکرد هیج وقت محبتی ازاو ندیدم و بعد از ۲۵ سال زندگی مشترک وقتی با بقال محله دوست شدم زندگی ام سیاه شد و تصمیم گرفتن خودکشی کنم.
فریبا زنی 41 ساله است که با صورتی برافروخته وارد کلانتری شد و مشکلش را اینگونه بیان کرد : در خانه پدرم هیچ وقت پدرم رفتار خوبی بامن نداشت. ۱۷ساله بودم که مرا بدون اینکه نظر من اهمیتی داشته باشد مرا به زور به عقد ایرج درآوردند او ۱۵سال ازمن بزرگ تر بود هیج علاقه ای به او نداشتم بیشتر روزهای زندگی با ایرج نه تنها به نیازهای من توجهی نداشت بلکه مدام مرا سرزنش میکرد وقتی بچه دار شدم هم هیچ تغییری نکرد ومن محبور بودم به خاطر دو فرزندم زندگی را ادامه بدهم ....
بیشتر خرید خانه برعهده خودم بود در رفت و آمدهایی که به بقالی محل داشتم با مسعود دوست شدم او شماره ام را داشت و گاهی به من زنگ میزد کم کم این زنگ زدن ها زیاد شد تا جایی که او مرا به خلوتگاه خودش برد و با خوراندن مشروب مرا مدهوش کرد ....