روزگار سیاه زن پاتوق‌نشین

هیچ گاه ازخانواده‌ام دل خوشی نداشتم چرا که بعد از طلاق پدر و مادرم همواره احساس حقارت می‌کردم. فرزند طلاق بودم و دیگران به چشم دختری بدبخت و فلاکت‌زده نگاهم می‌کردند.... زن پاتوق‌نشین با بیان این جملات داستان زندگی‌اش را این طور ادامه داد:»  مادرم مدتی بعد، همسر دوم مردی شد که گویی هیچ علاقه و احساس عاطفی به فرزندان مادرم نداشت. او بیش از حد به فرزندان همسر اولش توجه می کرد و من در میان این بی مهری ها می سوختم اما مادرم راضی بود همین که مخارج ما را تامین می کرد جای شکر داشت. در اثنای این نابسامانی ها و ناراحتی ها ی روحی و روانی، دو برادرم که به سن نوجوانی رسیده بودند غیرتی شدند و به شدت مرا زیر نظر گرفتند. آن ها  چنان از من مراقبت می کردند که حتی اجازه نداند به مدرسه بروم چون معتقد بودند در همین مسیر مدرسه احتمال دارد با پسری آشنا شوم یا کسی برایم مزاحمت ایجاد کند.

  ۱۴۰۴/۰۴/۲۳     0    13.2k   زمان مطالعه: 1 دقیقه
روزگار سیاه زن پاتوق‌نشین

به گزارش سهندخبر به نقل از خبرفوری،

هیچ گاه ازخانواده‌ام دل خوشی نداشتم چرا که بعد از طلاق پدر و مادرم همواره احساس حقارت می‌کردم. فرزند طلاق بودم و دیگران به چشم دختری بدبخت و فلاکت‌زده نگاهم می‌کردند....

زن پاتوق‌نشین با بیان این جملات داستان زندگی‌اش را این طور ادامه داد:»  مادرم مدتی بعد، همسر دوم مردی شد که گویی هیچ علاقه و احساس عاطفی به فرزندان مادرم نداشت.

او بیش از حد به فرزندان همسر اولش توجه می کرد و من در میان این بی مهری ها می سوختم اما مادرم راضی بود همین که مخارج ما را تامین می کرد جای شکر داشت. در اثنای این نابسامانی ها و ناراحتی ها ی روحی و روانی، دو برادرم که به سن نوجوانی رسیده بودند غیرتی شدند و به شدت مرا زیر نظر گرفتند. آن ها  چنان از من مراقبت می کردند که حتی اجازه نداند به مدرسه بروم چون معتقد بودند در همین مسیر مدرسه احتمال دارد با پسری آشنا شوم یا کسی برایم مزاحمت ایجاد کند.

شناسه خبر: 71412593
مرتضی شاهدی فر مدیر مسئول و صاحب امتیاز پایگاه سهند خبر