روایت شهادت یک راننده جرثقیل در جنگ ۱۲ روزه
در اوایل دوران جنگ، یک خودروی نظامی سپاه مورد اصابت قرار گرفت و برای جابجایی آن نیاز به جرثقیل بود. اما سپاه منطقه در آن لحظه، دسترسی به جرثقیل نداشت. بنابراین، به سرعت با رانندهٔ یک جرثقیل خصوصی تماس گرفتند. او که نه ظاهری انقلابی داشت و نه در آن شرایط، تمایل چندانی برای این کار نشان میداد، حاضر شد. وقتی رسید نگاهی کرد و گفت: برای جابجایی این، سی میلیون تومان میگیرم. نیروهای سپاه با او صحبت کردند و گفتند: اگر راه دارد کمتر بگیر، بودجهٔ ما الان محدود است. پس از گفتوگو، سرانجام قبول کرد که کار را در ازای بیست میلیون تومان انجام دهد. وسط کار، تشنه شد و گفت: آب میآورید؟ برایش یک لیوان آب آوردند. کمی از آن را نوشید و باقی مانده را با بیمیلی کنار گذاشت. پرسید: آب خنکتر ندارید؟ شما خودتان از این آب میخورید؟ بچه ها پاسخ دادند: بله، همه مان از همین آب مینوشیم. با تعجب پرسید: یعنی شما واقعاً در چنین شرایطی و با همین امکانات محدود میجنگید؟ گفتند: آری. او سکوت کرد و به کارش ادامه داد.
به گزارش سهندخبر به نقل از خبرفوری،
در اوایل دوران جنگ، یک خودروی نظامی سپاه مورد اصابت قرار گرفت و برای جابجایی آن نیاز به جرثقیل بود. اما سپاه منطقه در آن لحظه، دسترسی به جرثقیل نداشت. بنابراین، به سرعت با رانندهٔ یک جرثقیل خصوصی تماس گرفتند. او که نه ظاهری انقلابی داشت و نه در آن شرایط، تمایل چندانی برای این کار نشان میداد، حاضر شد.
وقتی رسید نگاهی کرد و گفت: برای جابجایی این، سی میلیون تومان میگیرم. نیروهای سپاه با او صحبت کردند و گفتند: اگر راه دارد کمتر بگیر، بودجهٔ ما الان محدود است. پس از گفتوگو، سرانجام قبول کرد که کار را در ازای بیست میلیون تومان انجام دهد.
وسط کار، تشنه شد و گفت: آب میآورید؟ برایش یک لیوان آب آوردند. کمی از آن را نوشید و باقی مانده را با بیمیلی کنار گذاشت. پرسید: آب خنکتر ندارید؟ شما خودتان از این آب میخورید؟ بچه ها پاسخ دادند: بله، همه مان از همین آب مینوشیم. با تعجب پرسید: یعنی شما واقعاً در چنین شرایطی و با همین امکانات محدود میجنگید؟ گفتند: آری. او سکوت کرد و به کارش ادامه داد.


