فرمول زندگی مریم میرزاخانی، ملکه ریاضی جهان
۲۳ تیر ماه ۱۳۹۶، مریم میرزاخانی برنده معتبرترین جایزه ریاضی جهان از میان ما رفت؛ اما دستاوردهای ماندگارش چیزی فراتر از فرمولهای ریاضی است؛ او با تلاش، نبوغ و تواضع بینظیرش به تمام زنان جهان خودباوری ستودنی برای حضور در رشتهای داد که مهمترین دستاوردهایش نتیجه کار آقایان بود. بیستوسوم تیرماه، هشتمین سال خاموشی مریم میرزاخانی، یادآور جانی است که در قالب یک زن ایرانی، معادلات جهان را نه فقط در ریاضی، که در باور به جنسیت، تلاش و رؤیا بازنویسی کرد. تصویر آن روز تاریخی در سئول ۲۰۱۴، هنوز در ذهن جهانیان زنده است: زنی آرام با چشمانی عمیق، مدال طلایی فیلدز را، با وقاری ایرانی، در دستانش داشت. بعدها که از او درباره ابتلا به بیماریِ بیرحم پرسیدند؛ با همان لبخند متواضعانه گفت: «سالها نفر اول دنیا شدم و نپرسیدم چرا من؟ حالا هم نمیگویم چرا من...» در مواجهه با سرنوشت، ترجیح داد به جای شکایت و اندوه، درخشش بیافریند و ذهنیت نسل جدید را به کشف و شهامت دعوت کند. چه ترکیبی از جسارت، رویا و استقامت، مریم میرزاخانی را به ملکه ریاضی جهان تبدیل کرد؟ او چگونه نخستین زنی شد که فیلدز را گرفت و امید و جسارت خودباوری را به قلب زنان و دختران سراسر جهان تزریق کرد؟ از این جا پرونده یکی از ماندگارترین قصههای علم و زندگی آغاز میشود. مریم میرزاخانی در اردیبهشت ۱۳۵۶ در تهران به دنیا آمد؛ دختری که در کودکی با دنیایی از کتابها و سؤالها بزرگ شد و به جای قناعت به پاسخهای آماده، همواره راه خودش را برای کشف جهان پیدا میکرد. محلهای ساده، خانوادهای مهربان و اهل مطالعه، نخستین جرقههای این عطش سیریناپذیر را روشن کردند. دبیرستان فرزانگان، نخستین عرصه جدی بروز استعداد بیپایان او بود. اما راه او به هیچ عنوان هموار نبود؛ داستان معروف پارهکردن برگه امتحان ریاضی در نوجوانی، تبدیل به نقطه عطف شد؛ مریمی که شکست را نه به عنوان پایان، بلکه آغاز آزمودن دوباره و یافتن راهی نو میدید. کسب دو مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی، آن هم با راهحلهای ابتکاری و گاه نامتعارف، مسیر را برای حضورش در دانشگاه صنعتی شریف هموار کرد؛ جایی که در کنار نخبگان همدورهاش، اما با همان سادگی، تواضع و نگاه منحصربهفردش، مسیرش را پی گرفت. رفتن به بهترین دانشگاههای جهان هم نه کنجکاویاش را کم کرد، نه مدل زندگی بیآلایش روزانهاش را تغییر داد. او پیش رفت و جنگید، اما بدون هیاهو، بدون تغییر در ظاهر و شخصیت و شاید رمز موفقیت و الهامبخشیاش در همین تمرکز کامل و ستودنیاش روی اهداف باشد.

به گزارش سهندخبر به نقل از خبرفوری،
۲۳ تیر ماه ۱۳۹۶، مریم میرزاخانی برنده معتبرترین جایزه ریاضی جهان از میان ما رفت؛ اما دستاوردهای ماندگارش چیزی فراتر از فرمولهای ریاضی است؛ او با تلاش، نبوغ و تواضع بینظیرش به تمام زنان جهان خودباوری ستودنی برای حضور در رشتهای داد که مهمترین دستاوردهایش نتیجه کار آقایان بود.
بیستوسوم تیرماه، هشتمین سال خاموشی مریم میرزاخانی، یادآور جانی است که در قالب یک زن ایرانی، معادلات جهان را نه فقط در ریاضی، که در باور به جنسیت، تلاش و رؤیا بازنویسی کرد. تصویر آن روز تاریخی در سئول ۲۰۱۴، هنوز در ذهن جهانیان زنده است: زنی آرام با چشمانی عمیق، مدال طلایی فیلدز را، با وقاری ایرانی، در دستانش داشت. بعدها که از او درباره ابتلا به بیماریِ بیرحم پرسیدند؛ با همان لبخند متواضعانه گفت: «سالها نفر اول دنیا شدم و نپرسیدم چرا من؟ حالا هم نمیگویم چرا من...» در مواجهه با سرنوشت، ترجیح داد به جای شکایت و اندوه، درخشش بیافریند و ذهنیت نسل جدید را به کشف و شهامت دعوت کند. چه ترکیبی از جسارت، رویا و استقامت، مریم میرزاخانی را به ملکه ریاضی جهان تبدیل کرد؟ او چگونه نخستین زنی شد که فیلدز را گرفت و امید و جسارت خودباوری را به قلب زنان و دختران سراسر جهان تزریق کرد؟ از این جا پرونده یکی از ماندگارترین قصههای علم و زندگی آغاز میشود.
مریم میرزاخانی در اردیبهشت ۱۳۵۶ در تهران به دنیا آمد؛ دختری که در کودکی با دنیایی از کتابها و سؤالها بزرگ شد و به جای قناعت به پاسخهای آماده، همواره راه خودش را برای کشف جهان پیدا میکرد. محلهای ساده، خانوادهای مهربان و اهل مطالعه، نخستین جرقههای این عطش سیریناپذیر را روشن کردند. دبیرستان فرزانگان، نخستین عرصه جدی بروز استعداد بیپایان او بود. اما راه او به هیچ عنوان هموار نبود؛ داستان معروف پارهکردن برگه امتحان ریاضی در نوجوانی، تبدیل به نقطه عطف شد؛ مریمی که شکست را نه به عنوان پایان، بلکه آغاز آزمودن دوباره و یافتن راهی نو میدید. کسب دو مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی، آن هم با راهحلهای ابتکاری و گاه نامتعارف، مسیر را برای حضورش در دانشگاه صنعتی شریف هموار کرد؛ جایی که در کنار نخبگان همدورهاش، اما با همان سادگی، تواضع و نگاه منحصربهفردش، مسیرش را پی گرفت. رفتن به بهترین دانشگاههای جهان هم نه کنجکاویاش را کم کرد، نه مدل زندگی بیآلایش روزانهاش را تغییر داد. او پیش رفت و جنگید، اما بدون هیاهو، بدون تغییر در ظاهر و شخصیت و شاید رمز موفقیت و الهامبخشیاش در همین تمرکز کامل و ستودنیاش روی اهداف باشد.