همسر احمدشاه به پنجره روزنامه چسبانده بود که چشمش به مجسمه رضاشاه نیفتد

از ایشان سوال کردم: «آیا هنوز از رضاخان نفرت دارید؟» خانم در جواب گفت: «چگونه می‌توانم نفرت نداشته باشم! روزی که به دستور رضاخان قرار شد من به فرانسه بروم و به احمدشاه ملحق شوم و به حالت تبعید در پاریس زندگی کنم... سرم را به آسمان بلند کردم و گفتم رضاخان! امیدوارم روزی را ببینم که سرت زنده و تنت مرده باشد...»

  ۱۴۰۴/۰۵/۲۳     0    10.4k   زمان مطالعه: 1 دقیقه
همسر احمدشاه به پنجره روزنامه چسبانده بود که چشمش به مجسمه رضاشاه نیفتد

به گزارش سهندخبر به نقل از خبرآنلاین، از ایشان سوال کردم: «آیا هنوز از رضاخان نفرت دارید؟» خانم در جواب گفت: «چگونه می‌توانم نفرت نداشته باشم! روزی که به دستور رضاخان قرار شد من به فرانسه بروم و به احمدشاه ملحق شوم و به حالت تبعید در پاریس زندگی کنم... سرم را به آسمان بلند کردم و گفتم رضاخان! امیدوارم روزی را ببینم که سرت زنده و تنت مرده باشد...»

شناسه خبر: 30896186
مرتضی شاهدی فر مدیر مسئول و صاحب امتیاز پایگاه سهند خبر