در ستایش نادیدگی؛ وقتی دیدهشدن جای زیستن را میگیرد
«ابزاری برای بهتر زیستن، نه جایگزینی برای زیستن. من در خیابان که راه میروم بیشتر از تصادف با ماشین، از تصادف با آدمها میترسم. آدمهایی که چشم در چشم نمیشوند؛ که بهجای لبخند، انگشتشان روی صفحه گوشی سُر میخورد؛ و چه غمانگیز است دیدن مادری که کودکش را به پارک آورده، اما با کسی چَت میکند، نه با فرزندش که دو قدم آنطرفتر با نگاهش دنبال توجه میگردد. اکنون همهچیز بالقوه عمومی است.»
